ندا رسید به عاشق ز عالم رازش


که عشق هست براق خدای می تازش

تبارک الله در خاکیان چه باد افتاد


چو آب لطف بجوشید ز آتش نازش

گرفت شکل کبوتر ز ماه تا ماهی


ز عشق آنک درآید به چنگل بازش

گرفت چهره عشاق رنگ و سکه زر


ز عشق زرگر ما و ز لذت گازش

در آن هوا که هوا و هوس از او خیزد


چه دید مرغ دل از ما ز چیست پروازش

گهی که مرغ دل ما بماند از پرواز


که بست شهپر او را کی برد انگازش

مگو که غیرت هر لحظه دست می خاید


که شرم دار ز یار و ز عشق طنازش

ز غیرتش گله کردم به خنده گفت مرا


که هر چه بند کند او تو را براندازش